کد مطلب:129968 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

نظریه ی برگزیده
آنچه به نظر می رسد این است كه جابر بن عبدالله انصاری، آن صحابی بزرگوار عالم عارف آگاه كه رنج سفر را بر خود هموار ساخت و - در سن پیری و با نابینایی - از مدینه به


كربلا آمد، به یك بار زیارت قبر سیدالشهدا (ع) بسنده نكرد. بلكه دست كم دو بار قبر آن حضرت را زیارت كرد. اما زیارت نخست وی همانی است كه ما آن را از طبری امام، [1] سید ابن طاووس [2] و خوارزمی [3] نقل كردیم. همان زیارتی كه عطیه آن را نقل كرد؛ و این زیارت با زیارت همزمان با دیدار فرق می كند، به چند دلیل:

1. در این زیارت ذكری از خبر دیدار نمی یابیم، بلكه شاید به عدم دیدار نیز در آن تصریح شده است. زیرا در نقل طبری و خوارزمی آمده است كه جابر از عطیه خواست كه به سوی خانه های كوفه برود و گفت: «مرا به سوی خانه های كوفه ببر»، آن گاه به راه افتادند. این بسیار بعید است كه دیداری صورت گرفته باشد و با وجود اهمیت فراوانی كه دارد، عطیه آن را ذكر نكرده باشد.

2. از خبر طبری، سید ابن طاووس و خوارزمی استفاده می شود كه در هنگام زیارت این دو، جز آنها هیچ كس نبوده است، ولی در ضمن خبر همزمان با دیدار، آمده است كه گروهی از بنی هاشم نیز آنجا بودند. ابن نما گوید: «چون اهل و عیال حسین (ع) به كربلا رسیدند، دیدند كه جابر بن عبدالله انصاری - رحمة الله علیه - و گروهی از بنی هاشم سرگرم زیارت ایشانند». [4] سید گوید: «چون به قتلگاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری، گروهی از بنی هاشم و مردانی از خاندان پیامبر (ص) را دیدند كه برای زیارت قبر حسین (ع) آمده اند، پس همزمان رسیدند».

بنابراین از این دو روایت استفاده می شود كه شماری از بنی هاشم و مردانی از خاندان پیامبر (ص) وارد كربلا شدند - گرچه آنان را به طور كامل نمی شناسیم - اما نامی از عطیه در اینجا نمی یابیم؛ و چنانچه حاضر می بود، دیدار با این گروه را روایت می كرد. پس نتیجه می گیریم كه دو زیارت بوده است.

3. تصریح بسیاری از علما مبنی بر اینكه جابر نخستین زائر حسین (ع) بود، تقدم زیارت


وی را بر زیارت شماری از بنی هاشم ثابت می كند؛ وگرنه هیچ وجهی ندارد كه از میان همگان چنین عنوانی به وی داده شود.

بنابراین نتجه می شود زیارتی كه طبری، سید و خوارزمی نقل كرده اند - كه در آن یادی از عطیه هست، اما از ورود گروهی از بنی هاشم و خبر دیدار یادی نیست - با آنچه ابن نما و سید در اللهوف ذكر كرده اند - و از عطیه نیز یادی در آن نیست - تفاوت می كند. آن زیارت دیگری است كه جابر پس از زیارت نخست خویش، موفق به انجامش گردید؛ و از انسان با معرفت و بصیری چون جابر بعید نیست كه چند بار به زیارت رفته و به یك زیارت بسنده نكرده باشد.

بنابراین - چنانكه از منابع گوناگون آوردیم - روز اربعین روزی است كه جابر قبر امام حسین (ع) را زیارت كرد. اما آمدن اهل بیت (ع) و انجام دیدار با وی و گروهی از بنی هاشم در زیارتی دیگر و بعد از آن صورت پذیرفته است، هر چند كه زمانش را به طور دقیق نمی توانیم تعیین كنیم، همان طور كه ابن نما و سید (در اللهوف) آن را تعیین نكرده اند، به این ترتیب در مسأله ی بازگشت اهل بیت (ع) به كربلا گره باز و مشكل حل می شود: چگونه آمدند؟ آیا اصلا آمدند؟ آیا رسیدن ممكن است یا نه؟ و اقوال پراكنده ای كه میان قبول و رد و توقف در این زمینه موجود است همه از میان می رود.

اما اینكه شهید قاضی طباطبایی می نویسد كه علما این طور می فهمند، چنین نیست، و ناشی از ثبوت ملازمه ی میان زیارت جابر در اربعین اول و انجام دیدار با اهل بیت (ع) در كربلا است كه خود مبنی بر رسیدنشان در اربعین نخست است؛ و این ملازمه ثابت شده نیست.

اما آنچه ایشان نوشته است جز برای اثبات امكان بازگشت اهل بیت (ع) و رفع امتناع و استبعاد نیست؛ و این نهایت چیزی است كه می توان از آن استفاده كرد - و به راستی كه در این كار موفق شده است - اما در این مقام نمی توان به آن استناد جست، چرا كه با فرض پذیرش آن، تحققش در فرض فرستادن پیك - و امثال آن - كه شأن آنها سرعت حركت است، امكان پذیر می باشد. با اینكه شرایط خاصی در میان باشد (مثل رسیدن برای انجام مناسك حج یا اجرای دستور..)، نه در مثل این كاروان كه شأنش خلاف آن است، زیرا كه


این كاروان به طبیعت حالش حامل زن و كودك بود و پیش از رسیدن به شام از منزلگاههای گوناگون عبور كرد. پس از خروج از شام نیز رفتار باآنها تغییر یافت و محافظانشان فرمان یافتند كه در حركت و توقف حال آنان را رعایت كنند و هیچ نظری برای اینكه در اربعین نخست به كربلا برسند در میان نبود! بنابراین هیچ انگیزه ای برای رساندن یا رسیدنشان در اربعین به كربلا در كار نبود.

بلی اگر درباره ی بازگشت اهل بیت (ع) در اربعین اول روایات معتبری می داشتیم، لازم بود كه به آنها پایبند باشیم، ولی چنین چیزی نیست. آنچه هم كه بیرونی [5] و بهایی [6] در این باره نقل كرده اند الزام آور نیست، چرا كه تخصص اصلی آنها تاریخ نبوده است. خود این دو نیز اشخاصی ذی فنون بوده اند و شاید این ملازمه منتفی به ذهنشان خطور كرده است. اضافه می كنم كه آنچه قاضی نعمان (متوفای سال 363 ه) - كه از نظر زمانی و خبرویت (در روایت) متقدم بر آنها است - نقل كرده با گفته های آنان تعارض دارد. او در كتاب «شرح الاخبار» تصریح كرده است كه اهل بیت رسول خدا (ص)، یك و نیم ماه در شام ماندند. [7] .

بنابراین از اینجا روشن می شود كه با در نظر گرفتن ماندنشان در شام، با ضمیمه ساختن مسأله كسب اجازه ی پسر مرجانه از یزید و در نظر گرفتن حالت كاروان در رفت و آمد، بازگشت این كاروان در اربعین اول امری بس بعید است، هر چند كه به جای خودش در موارد دیگر امكانش وجود داشته باشد.

از اینجا نتیجه می گیریم كه سر شریف نیز هنگام آمدن اهل بیت (ع) ملحق شد، مگر آنكه به وجهی كه سید ابن طاووس ذكر كرده است، ملتزم باشیم، و آن را امری ویژه و با شرایطی خاص بدانیم.

بنابراین نظریه برگزیده در این مسأله این است كه بازگشت اهل بیت پیامبر (ص) به كربلا نه در اربعین اول و نه در اربعین دوم، بلكه در فاصله ی میان این دو بوده است.



[1] بشارة المصطفي، ص 74.

[2] مصباح الزائر، ص 286.

[3] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 167.

[4] مثيرالاحزان، ص 107.

[5] الآثار الباقية، ص 321.

[6] توضيح المقاصد، ص 6.

[7] شرح الاخبار، ج 3، ص 269.